دفتر فرهنگ

حوزه فرهنگ، هنر و رسانه

دفتر فرهنگ

حوزه فرهنگ، هنر و رسانه

طبقه بندی موضوعی




جنسیت ، فرهنگ ، جامعه

تحلیلی بر موضوع اصلی

       فیلم های جشنواره های جهانی امسال   سعید مهدوی

فیلم «فروشنده» تازه‌ترین فیلم اصغر فرهادی (که با نام «مشتری» به نمایش درآمد)، جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد را از جشنواره کن دریافت کرد. این در حالی است که اغلب نشریات و منتقدان سینمایی حاضر در این جشنواره، فیلم «فروشنده» یا «مشتری» را نسبت به کارهای قبلی فرهادی، سطح پایین‌تر دانسته و تأکید کرده بودند که این فیلم چیزی بر فیلم‌های قبلی وی نیفزوده است.
فیلم «فروشنده» پس از بسته شدن کنداکتور بخش مسابقه جشنواره کن و در حالی که هنوز در حال طی کردن مراحل فنی خود بود در نسخه‌ای ناقص مورد پذیرش مدیران این جشنواره قرار گرفت! آنچه که به جز یک مورد (فیلم «طعم گیلاس» عباس کیارستمی که نخل طلای جشنواره کن را برد) در تاریخ جشنواره فیلم کن بی‌سابقه است! بنابر همین موضوع و ورود غیر قاعده و فراقانونی فیلم «فروشنده» به بخش مسابقه شصت و نهمین دوره این جشنواره، اغلب پیش‌بینی‌ها بر جایزه گرفتن این فیلم قرار گرفت . علاوه بر این، آنچه بیش از پیش احتمال کسب جایزه را برای فیلم «فروشنده» تقویت می‌کرد، پرداختن به موضوع تعرض و تجاوز جنسی بود که در زندگی یک زوج بازیگر اتفاق می‌افتاد. تعرض و تجاوزی که به کارگیری غیرت و تعصب در قبال آن، (در این فیلم) خشونت‌طلبی و نکوهیده تلقی شده است!


این در حالی است که برخی فیلم‌های مهم دیگر جشنواره امسال کن مانند «او» ساخته پال ورهوفن، «دختر ناشناس» به کارگردانی برادران داردن (فیلمسازان محبوب جشنواره کن که چندین بار جوایز این جشنواره را دریافت کرده‌اند)، «فارغ‌التحصیلی» ساخته کریستین مونجیو (که جایزه بهترین کارگردانی را دریافت کرد) و... نیز به همین موضوع روابط پنهانی و تعرضات جنسی می‌پرداختند. موضوعی که امسال از عمده‌ترین سوژه‌های فیلم‌های سفارشی سینمای غرب بوده و بر روی آن مانور بسیار داده شده است. چنان که برخی از مطرح‌ترین فیلم‌های اسکار امسال نیز به همین موضوع تعرضات و تجاوزات جنسی می‌پرداخت و در میان بهت و حیرت ناظران و کارشناسان، فیلمی که اسکار بهترین فیلم را دریافت نمود، فیلم «اسپات لایت» بود که همین موضوع را در کادر دوربین خود قرار داده بود!!

به نظر می‌آید این مانور سینمای غرب در ابتدا ناشی از خطر عظیمی است که بنیادهای جامعه غرب را تهدید می‌کند و دوم منحرف نمودن اذهان عمومی از علت اصلی یعنی سبک زندگی بی‌بند و بارانه غربی‌ها به مقوله‌ای حاشیه‌ای و فرعی تحت عنوان تبعیض جنسیتی بوده است. از همین روی بود که در حرکتی غافلگیرانه، در مراسم اسکار امسال (که حدود 3 ماه پیش برگزار شد) ناگهان جو بایدن، معاون اول اوباما به روی سن این مراسم سینمایی رفت و ضمن گوشزد کردن خطر فراگیر شدن تجاوزات جنسی در دانشگاههای آمریکا از مردم خواست به کمپینی بپیوندند که خواستار تغییر نگاه و فرهنگ کنونی نسبت به مسائل جنسیتی است!

همین هفته گذشته بود که 17 تن از زنانی که قبلاً در زمره وزیران دولت فرانسه بوده‌اند از جمله کریستین لاگارد (رئیس صندوق بین‌المللی پول) طی نامه‌ای نسبت به همین دست‌تجاوزات و تعرضات جنسی اعتراض کرده و آن را ناشی از مشکلات تبعیض جنسیتی در محیط کار دانستند! و چند ماه پیش هم گزارش تکان‌دهنده‌ای از دانشگاه استکهلم، برخی کشورهای غربی مانند سوئد و دانمارک و فنلاند و آمریکا و بریتانیا و کانادا و... را رکورددار تجاوز جنسی در جهان اعلام کرده و زندگی در کشورهایی مانند سوئد و دانمارک را برای زنان خطرناک دانسته بود!!

به نظر می‌رسد همچنان که همواره سینما درغرب به عنوان ویترین سیاست‌ها، زمینه‌ساز افکار عمومی برای اعمال طرح‌ها و برنامه‌های آتی، توجیه‌گر عملکرد و کارنامه سیاه اجتماعی و تطهیر کننده جنایات و خیانت‌ها و شکست‌های غرب عمل نموده است، این بار نیز این بازتاب عظیم معضل تجاوزات جنسی درجامعه امروز غرب، حکایت از یک زمینه‌سازی دیگر فکری و ذهنی دارد که سرازیر شدن سیل جوایز و تقدیر و تحسین‌ها در مراسم مطرح سینمایی (مانند اسکار یا کن) نیز از جمله همین برنامه‌ریزی مراکز فکری و اندیشکده‌هایی است که با سفارش فیلم‌هایی در این جهت و اهدای جایزه به آنها، زمینه الگوسازی آنها را در اذهان عمومی فراهم می‌آورند. اما وقتی این پروژه به فیلمی از سینمای ایران می‌رسد، علت «تبعیض جنسیتی» تبدیل به علت «باورها و اعتقادات دینی و مذهبی» شده و عمل به آنها خشونت‌طلبی و در نهایت تروریسم جلوه داده می‌شود!!!

نکته جالب آنجاست که در اغلب فیلم‌هایی از این دست، راهکار انتقام و افشاء و برملا کردن تعرضات و تجاوزات جنسی، مطلوب و مثبت تلقی شده (مانند فیلم «اسپات لایت» که گروه مطبوعاتی بوستون گلوب، همه تشکیلات کلیسای کاتولیک را حتی به قیمت سرخوردگی مؤمنین از مسیحیت، به هم ریخته و له کردند و یا در فیلم «او» که در همین جشنواره کن امسال به نمایش درآمد، شخصی که مورد تجاوز قرار گرفته، به دنبال انتقام همه موانع را پشت سرگذارده و مورد تشویق هم قرار می‌گیرد)  اما در فیلم «فروشنده»، تلاش برای دفاع از شرافت و غیرت خانوادگی، تعصب و خشونت تلقی شده و ناشی از غلبه اخلاق و رفتار سنتی و دینی بر تفکرات و منش روشنفکرانه نشان داده می‌شود! ضمن اینکه هرگونه دفاع از حریم خانه و خانواده نیر نامشروع جلوه می‌کند!! این در حالی است که نه تنها از مدافعین غربی بلکه حتی از متجاوزین آمریکایی و تروریست‌هایی همچون کریس کائل در فیلم‌هایی مثل «تک تیرانداز آمریکایی» قهرمان ساخته شده و مورد تجلیل و تحسین قرار می‌گیرند!

فیلم «تک‌تیرانداز آمریکایی» روایت واقعی از مأموریت «کریس کائل» در عراق است. او یک تک‌ تیرانداز آمریکایی است و در کتاب خاطرات خود - که «کلینت ایست وود» فیلم یاد شده را براساس آن ساخته است - می‌نویسد؛ نزدیک به 200 تن از مردم عادی عراق را با تک تیراندازی به سوی آنان به قتل رسانده است. «فیلم تک تیرانداز آمریکایی» سال گذشته در اسکار با تقدیر و تجلیل گسترده روبرو شد و از «کریس کائل» با عنوان قهرمان آمریکایی یاد کردند!

اکنون باید از بعضی‌ها پرسید آیا در این تناقض هیچ نکته هشداردهنده و عبرت‌انگیزی نمی‌بینند؟!  قاتل آمریکایی 200 تن از مردم مسلمان و زن و کودک بی‌پناه عراق را قهرمان و درخور تقدیر و تمجید می‌دانند و در همان حال، غیرت‌ورزی یک ایرانی مسلمان در مقابل تجاوز به همسرش را خشونت‌طلبی معرفی می‌کنند! و صرفنظر کردن وی از مجازات تجاوز‌کننده به ناموسش را نشانه مقابله با خشونت‌ورزی! دانسته و دقیقا به همین علت فیلم «فروشنده» آقای اصغر فرهادی را شایسته دریافت دو جایزه نخل طلایی جشنواره کن برای بازیگر نقش اول مرد و نویسنده فیلمنامه می‌دانند؟!

فقط می‌توان گفت باز هم شبه روشنفکری ما فریب فضاهای وارونه و کج و معوج غرب را خورده و حیثیت و شرافت ملی و دینی خود را در پای شعارهای پوچ و توخالی آنها قربانی کرده است.

فرهادی در کنفرانس مطبوعاتی پس از نمایش فیلمش، موضوعاتی مانند حریم خانوادگی و آبرو و حفظ غیرت را موجب بروز رفتارهای خشونت‌آمیز در جوامعی مانند ایران دانسته که حتی تمایلات روشنفکرانه را هم قربانی می‌کند!! و رشد این خشونت را در چنین جوامعی تا حد تروریسم و جنایات داعش بالا برده و می‌گوید موضوع فیلمش با اوضاع امروز تروریسم می‌خواند!!!

لازم به یادآوری است فیلم قبلی فرهادی نیز یک فیلم سفارشی بود که هزینه ساخت آن برای اولین‌بار از سوی اتحادیه اروپا به کمپانی «ممنتو» پرداخت شد تا فیلمی درباره مشکلات و بزهکاری‌های مهاجران مسلمان در فرانسه ساخته شده و خطر نزدیکی و وصلت با آنها گوشزد شود که متاسفانه فیلم «گذشته» با چنین مضمونی و البته با اطلاق تهمت‌های ناروا به جامعه ایرانی و مسلمان خارج کشور ساخته شد.

فیلم «فروشنده» نیز با همان سفارش و سرمایه کمپانی «ممنتو» ساخته شده، با این تفاوت که این‌بار پول‌های جشنواره قطر نیز (ولو با عنوانی فریبنده) پشت ساخت فیلم قرار گرفته است!!



نکته

برنده شدن "فروشنده" ، هیچ تغییری در زندگی مردمان وطن و ارتقا سلامتی اجتماعی و زندگی ساده خانواده‌هایش نخواهد داد، ژاپنی‌ها هر کاری را که ارزش افزوده خلق نکند مودا می‌گویند. این ماجرا نیز به مثابه یک مودا بود، کدام ارزش در کره خاکی با این فیلم افزوده است. هیچ کس در جامعه کنونی ما بی‌خبر از رشد بی‌ارزشی‌های سرمایه‌داری و زندگی‌های پوچ و در تقلای ژست‌های کاذب در آن نیست؛ شاید ماشین‌های نسبتاً ارزان قیمت چینی شاسی بلند نمادی مختصر از زیر پوست شهر باشند که چگونه طبقه متوسط ضعیف در حسرت ماشین بلند قد و خالی نماندن از عریضه ژست‌های ثروت به ماشین‌های قد بلند ارزان پناه می‌برد.
مرگ فروشنده آرتورمیلر نقد سرمایه‌داری بی‌رحم و ارزش‌های پوشالینش است. آنجا که فروشنده که «برنیروهای زندگی، نظارت و اختیاری ندارد». تاملی است بر زندگی انسان‌هایی که تنها هنگامی مطرح هستند که سودی می‌رسانند و سپس در خلا رها می‌شوند. خانه او شبیه به زندانی است که او در آن با تکیه بر خاطراتش سعی می‌کند ثابت کند که هنوز زنده است و وجود دارد. اما این خاطرات، تنها او را بیشتر و بیشتر در گذشته فرو برده و باعث می‌شوند تا در رویا فرو رود و بیهوده به دیگران دل ببندد، فروشنده تنها راه داشتن یک زندگی شرافتمندانه برای خود و خانواده‌اش را تلاش برای کسب ثروت در درون چهارچوب‌های خرد‌کننده و بی‌احساس سرمایه‌داری می‌داند. او که در پایان توفیقی حاصل نمی‌کند با تصادفی ساختگی دست به خودکشی می‌زند تا از این طریق خانواده‌اش به ثروت برسند. یعنی جایی که مرگ ارزشی بالاتر از زندگی می‌یابد.
آرتور میلر هوشمندانه یک فروشنده ویزیتور را برای نمایاندن چهره کریه سرمایه‌داری انتخاب کرده. ویزیتورهایی که شبانه روز با بزک و آرایش و کراوات آواره شهر می‌شوند تا با فروش محصولات ارباب درصدی ناچیز از سود حاصله را سهیم شوند.
حال ما باید مواظب می‌بودیم تا خود فروشنده نشویم و متاع ارزان و بی‌قیمت سرمایه‌داری را در کنار سیمای معصوم دو فرزند جوان‌مان که مجبورند مانند ماشین و برنامه‌ریزی‌شده لبخند زنند و با ژست‌های مصنوعی عکس‌های سفره قرمز خونین را تکمیل کنند، نفروشیم! فروشنده‌شدن! مرگ فروشنده را نیز در بر دارد.




نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">