دفتر فرهنگ

حوزه فرهنگ، هنر و رسانه

دفتر فرهنگ

حوزه فرهنگ، هنر و رسانه

طبقه بندی موضوعی

مفهوم‌شناسی فرهنگ، ضرورت مهندسی فرهنگی




 مقدمه
طرح موضوع مهندسی فرهنگی از طرف مقام معظم رهبری نه تنها بیانگر اهمیت فرهنگ و شیوه مهندسی آن در سطح مدیریت کلان اجتماعی است بلکه به نوعی نشان‌دهنده موضع شفاف و بدون ابهام ایشان در قبال نقش دولت در بخش فرهنگ است. از این رو دیگر نباید در بدنه مدیریتی و کارشناسی کشور هنوز بر سر این موضوع که آیا دولت در قبال فرهنگ جامعه مسئولیت دارد یا خیر ابهاماتی باقی‌مانده باشد. رهبری نظام ج. 1. 1. مدبرانه و شجاعانه موضوع مهندسی فرهنگی کشور را مطرح نمودند و به درستی نیز شورای عالی انقلاب فرهنگی را مسؤول طراحی این نقشه عظیم نمودند. با این حال شاید این سؤال مطرح گردد که چرا در طول چندین سال گذشته نه در شورای عالی انقلاب فرهنگی و نه در هیچ کدام از مراکز فرهنگی کشور اقدامی جدی جهت طراحی الگوی مطلوب نظام فرهنگی کشور انجام نشده است و اگر برخی از موسسات پژوهشی نیز دستاوردی در این زمینه داشته‌اند مورد توجه اساسی واقع نگردیده است؟ در پاسخ به این سؤال فقط همین نکته کافی است که بعد از گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی که البته دارای ماهیت فرهنگی است هنوز بر سر مفهوم و تعریف فرهنگ اجماعی حاصل نگردیده است و البته دور از واقعیت نیست اگر بگوییم بسیاری از مسؤولان و مدیران فرهنگی کشور با بحث چیستی فرهنگ و چگونگی تجلی آن در عرصه جامعه به طور بایسته مرتبط نیستند. 
از این رو طرح موضوع مهندسی فرهنگی نه تنها فرصتی ارزشمند جهت طرح چنین مباحثی است بلکه می‌توان در چنین فضایی بحث‌های مرتبط با حوزه فرهنگ و مهندسی فرهنگی جامعه را که سال‌هاست در محافل علمی جهان پیگیری می‌شود در چارچوب ارزش‌ها و باورهای ایران اسلامی بومی نمود. در این راستا این مقاله عمدتاً به بحث مفهوم‌شناسی فرهنگ و عناصر و اجزاء آن خواهد پرداخت و به طور دقیق عنصرهای دخیل و تأثیرگذار در بحث مهندسی فرهنگی را مورد بررسی و مطالعه قرار می‌دهد. بنابراین ابتدا ضرورت مهندسی فرهنگی بحث می‌گردد و سپس چیستی فرهنگ و کلیه عناصر دخیل در آن مورد کنکاش علمی قرار خواهد گرفت. با این حال به رغم گستردگی موضوع و فقدان پیشینه پژوهشی مناسب، پژوهشگر صرفاً قادر است به طور گزینشی فقط به بخش محدودی از این بحث مهّم بپردازد و البته به دلیل اهمیت فراوان چگونگی برداشت صاحب‌نظران از مفهوم فرهنگ بحث چیستی فرهنگ و مفهوم‌شناسی آن را در اولویت قرار داده است. بحث مفهوم‌شناسی فرهنگ و شناخت اجزاء و عناصر سازنده آن مهمترین بحث مهندسی فرهنگی تلقی می‌گردد. چرا که بدون درک صحیح از بلوک‌های سازنده فرهنگ و بدون آگاهی از اجزاء مادّی و معنوی یک فرهنگ هرگز نمی‌توان سخن از فعالیّت فرهنگی، برنامه‌ریزی فرهنگی، ساماندهی فرهنگی و یا کلاً مهندسی فرهنگی به میان آورد. در این مقاله جامعیّت فرهنگ و حضور آن در کلیه عرصه‌های سیاسی و اجتماعی مورد بحث قرار می‌گیرد و دقیقاً ارتباط میان باورها، عقاید، نگرش‌ها، ارزش‌ها و کلاً جهان‌بینی «Worldview» یا فرهنگ شناختی «Cognitive Culture» جامعه با آداب و سنن و رفتار مادّی یا فرهنگ عینی «Concrete Culture» جامعه در قالب انواع نهادهای اجتماعی «Social Institutions» (اقتصاد، تعلیم و تربیت، سیاست، حقوق، اوقات فراغت، معیشت، زبان و…) مورد بررسی و مطالعه قرار خواهد گرفت. به طور کلّی این مقاله بحث مهندسی فرهنگی را در برگیرنده سه مفهوم بلوک‌های سازنده فرهنگ، اجزاء و عناصر فرهنگ و قلمروهای اجتماعی متأثر از فرهنگ و یا تأثیرگذار بر آن می‌داند و بر همین اساس ابتدا هر کدام از مفاهیم فوق را به بحث می‌گذارد و نهایتاً در پایان مقاله دیدگاه خود از فرهنگ و نحوه مهندسی آن را در ارتباط با سه مفهوم فوق به شکل یک چارچوب مفهومی و دیدگاهی روشن ارائه خواهد داد.
 
مفهوم‌شناسی فرهنگ، ضرورت مهندسی فرهنگی




 مقدمه
طرح موضوع مهندسی فرهنگی از طرف مقام معظم رهبری نه تنها بیانگر اهمیت فرهنگ و شیوه مهندسی آن در سطح مدیریت کلان اجتماعی است بلکه به نوعی نشان‌دهنده موضع شفاف و بدون ابهام ایشان در قبال نقش دولت در بخش فرهنگ است. از این رو دیگر نباید در بدنه مدیریتی و کارشناسی کشور هنوز بر سر این موضوع که آیا دولت در قبال فرهنگ جامعه مسئولیت دارد یا خیر ابهاماتی باقی‌مانده باشد. رهبری نظام ج. 1. 1. مدبرانه و شجاعانه موضوع مهندسی فرهنگی کشور را مطرح نمودند و به درستی نیز شورای عالی انقلاب فرهنگی را مسؤول طراحی این نقشه عظیم نمودند. با این حال شاید این سؤال مطرح گردد که چرا در طول چندین سال گذشته نه در شورای عالی انقلاب فرهنگی و نه در هیچ کدام از مراکز فرهنگی کشور اقدامی جدی جهت طراحی الگوی مطلوب نظام فرهنگی کشور انجام نشده است و اگر برخی از موسسات پژوهشی نیز دستاوردی در این زمینه داشته‌اند مورد توجه اساسی واقع نگردیده است؟ در پاسخ به این سؤال فقط همین نکته کافی است که بعد از گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی که البته دارای ماهیت فرهنگی است هنوز بر سر مفهوم و تعریف فرهنگ اجماعی حاصل نگردیده است و البته دور از واقعیت نیست اگر بگوییم بسیاری از مسؤولان و مدیران فرهنگی کشور با بحث چیستی فرهنگ و چگونگی تجلی آن در عرصه جامعه به طور بایسته مرتبط نیستند. 
از این رو طرح موضوع مهندسی فرهنگی نه تنها فرصتی ارزشمند جهت طرح چنین مباحثی است بلکه می‌توان در چنین فضایی بحث‌های مرتبط با حوزه فرهنگ و مهندسی فرهنگی جامعه را که سال‌هاست در محافل علمی جهان پیگیری می‌شود در چارچوب ارزش‌ها و باورهای ایران اسلامی بومی نمود. در این راستا این مقاله عمدتاً به بحث مفهوم‌شناسی فرهنگ و عناصر و اجزاء آن خواهد پرداخت و به طور دقیق عنصرهای دخیل و تأثیرگذار در بحث مهندسی فرهنگی را مورد بررسی و مطالعه قرار می‌دهد. بنابراین ابتدا ضرورت مهندسی فرهنگی بحث می‌گردد و سپس چیستی فرهنگ و کلیه عناصر دخیل در آن مورد کنکاش علمی قرار خواهد گرفت. با این حال به رغم گستردگی موضوع و فقدان پیشینه پژوهشی مناسب، پژوهشگر صرفاً قادر است به طور گزینشی فقط به بخش محدودی از این بحث مهّم بپردازد و البته به دلیل اهمیت فراوان چگونگی برداشت صاحب‌نظران از مفهوم فرهنگ بحث چیستی فرهنگ و مفهوم‌شناسی آن را در اولویت قرار داده است. بحث مفهوم‌شناسی فرهنگ و شناخت اجزاء و عناصر سازنده آن مهمترین بحث مهندسی فرهنگی تلقی می‌گردد. چرا که بدون درک صحیح از بلوک‌های سازنده فرهنگ و بدون آگاهی از اجزاء مادّی و معنوی یک فرهنگ هرگز نمی‌توان سخن از فعالیّت فرهنگی، برنامه‌ریزی فرهنگی، ساماندهی فرهنگی و یا کلاً مهندسی فرهنگی به میان آورد. در این مقاله جامعیّت فرهنگ و حضور آن در کلیه عرصه‌های سیاسی و اجتماعی مورد بحث قرار می‌گیرد و دقیقاً ارتباط میان باورها، عقاید، نگرش‌ها، ارزش‌ها و کلاً جهان‌بینی «Worldview» یا فرهنگ شناختی «Cognitive Culture» جامعه با آداب و سنن و رفتار مادّی یا فرهنگ عینی «Concrete Culture» جامعه در قالب انواع نهادهای اجتماعی «Social Institutions» (اقتصاد، تعلیم و تربیت، سیاست، حقوق، اوقات فراغت، معیشت، زبان و…) مورد بررسی و مطالعه قرار خواهد گرفت. به طور کلّی این مقاله بحث مهندسی فرهنگی را در برگیرنده سه مفهوم بلوک‌های سازنده فرهنگ، اجزاء و عناصر فرهنگ و قلمروهای اجتماعی متأثر از فرهنگ و یا تأثیرگذار بر آن می‌داند و بر همین اساس ابتدا هر کدام از مفاهیم فوق را به بحث می‌گذارد و نهایتاً در پایان مقاله دیدگاه خود از فرهنگ و نحوه مهندسی آن را در ارتباط با سه مفهوم فوق به شکل یک چارچوب مفهومی و دیدگاهی روشن ارائه خواهد داد.
مهندســی فرهــنگی«Cultural Engineering (CE)» و کـنترل اجتماعـی«Social Control»
مهندسی فرهنگی را می‌توان از ابعاد مختلف مورد بحث و مطالعه قرار داد. سازمان‌های فرهنگی معتبر جهان، مهندسی فرهنگی را عبارت از بخشی از فعالیت‌های مرتبط با توسعه اقتصادی- اجتماعی جامعه می‌دانند و نیز آن را عبارت از مدیریت سرمایه‌های فرهنگی می‌شمارند. از دیگر سو همین سازمان‌ها، مهندسی فرهنگی (CE) را در برگیرنده چگونگی طراحی، تدوین و توسعه ابزارهای مدیریتی و نظام‌های خاص توسعه فرهنگی و یا دربرگیرنده نظام تدوین برنامه‌های فرهنگی می‌شمارند (UNESCO,2003). با این حال بین مفهوم مهندسی فرهنگی و مفاهیمی همچون کنترل اجتماعی، تفاوت‌ها و تشابهاتی وجود دارد. کنترل اجتماعی دلالت بر مکانیسم‌های اجتماعی‌ای می‌کند که به دنبال قاعده‌مند کردن رفتار فرد یا گروه می‌باشند به گونه‌ای که رفتار فرد و یا گروه همنوا و منطبق با قواعد جامعه گردد و به نوعی باعث جلوگیری از بروز آشوب‌ و بی‌نظمی و پریشانی می‌گردد (Wikipaedia, 2006). کنترل اجتماعی به دو نوع رسمی و غیر رسمی طبقه‌بندی می‌گردد و مفهوم مهندسی فرهنگی ظاهراً به بحث کنترل اجتماعی غیر ‌رسمی نزدیک‌تر می‌باشد. کنترل اجتماعی غیر ‌رسمی در برگیرنده عقاید، باورها، هنجارها، آداب و سنن و ارزش‌های اجتماعی‌ای است که یک نسل از گذشتگان خود به ارث برده است و بر شیوه رفتار و عمل افراد در جامعه نظارت و کنترل دارند. به‌ گونه‌ای که نقض آنها ممکن است باعث شرمندگی و احساس گناه افراد گردد. در برخی موارد شدت این کنترل اگر حالت افراطی پیدا کند ممکن است تبدیل به تبعیض اجتماعی «Social Discrimination» گردد. در این نگاه باورها، ارزش‌ها، کنش‌ها و سنت‌های موجود جامعه که به شکل فرهنگ جامعه در شخصیت افراد جامعه ریشه دوانده است و از طریق جامعه‌پذیری، توسعه و عمق می‌یابند، باعث کنترل غیر رسمی رفتار جامعه می‌گردد (همان منبع). با این حال با توسعه جوامع سنتی و افزایش سطح پیچیدگی معادلات اجتماعی، ساختارهای جامعه؛ با تغییرات فزاینده‌ای همراه خواهد بود. تجربه جوامع صنعتی نشان می‌دهد که عمدتاً کنترل اجتماعی در این جوامع بیشتر مبتنی بر مکانیسم‌های رسمی است و عمدتاً از طریق قوانین و مقررات و به شکل جریمه‌ها، تحریم‌ها و حتی حبس افراد، رفتار آنها کنترل می‌گردد. از این رو تنها در جوامع دموکراتیک می‌توان انتظار داشت که قوانین و مقررات وضع شده منطبق با خواست مردم باشد و معمولاً در نظام‌های تمامیت‌خواه این قوانین و مقررات، چیزی غیر از هوس‌های حاکم نمی‌باشند. در این نگاه مهندسی فرهنگی مطلوب عبارت است از طراحی، تدوین و توسعه نظام ارزشی یک جامعه به‌گونه‌ای که در پرتو تجلی آن بتوان جامعه را از نظر اقتصادی- اجتماعی و همه ابعاد زندگی توسعه داد. از این‌ رو مهندسی فرهنگی مفهومی وسیع‌تر و کلان‌تر از مفهوم کنترل اجتماعی دارد و موضع امنیت اجتماعی و کنترل اجتماعی خود بخش کوچکی از فرآیند مهندسی فرهنگی است. از آنجا که جوامع امروزی با رشد انواع فن‌آوری‌ها و افزایش سطح ارتباطات از درجه پیچیدگی فزاینده‌ای برخوردار شده‌اند، ضرورت مهندسی فرهنگی و تدوین و طراحی نظام‌های هوشمند اجتماعی دو چندان شده است. با این حال پیش‌ نیاز اساسی مهندسی فرهنگی در جوامع مدرن امروزی مرد سالار بودن آنها است. به دیگر سخن، کلیه متغیرهایی که در فرآیند مهندسی فرهنگی جامعه دخالت می‌یابند باید ناظر بر دو هدف مهم باشند، نخست؛ پاسداشت ارزش‌ها و باورها و سنن جامعه و دوم؛ طراحی نظام‌های اجتماعی‌ای که متضمن توسعه و رشد آن ارزش‌‌ها باشد.
 
مهندسی فرهنگی و مهندسی اجتماعی«Social Engineering»
مهندسی اجتماعی، چگونگی ساخت یک جامعه را مورد مطالعه قرار می‌دهد. در سراسر تاریخ فکری انسان، جامعه و شکل‌دهی آن حاصل عملیاتی شدن نیات فرد یا افرادی یا به قول عالمان دینی محصول اراده خداوند بوده است. انسان‌ها یا به صورت فردی یعنی به شکل یک پادشاه و حاکم در پدید آوردن یک جامعه دخالت می‌نمودند و یا آنکه به صورت گروهی یعنی به شکل یک دولت یا یک قبیله جامعه‌ای را به وجود می‌آوردند. در این نگاه جامعه و شکل‌دهی آن می‌تواند معطوف به نیات متفاوتی باشد که ریشه در عقاید و باورهای بنیان‌گذاران جامعه دارد (Wendy McElory, 2005). مهندسی اجتماعی همچنین مفهومی است که در دانش سیاسی دلالت بر هر نوع تلاشی جهت نفوذ و تأثیرگذاری در نگرش‌ها و رفتار اجتماعی افراد در مقیاس وسیع دارد. چه این تلاش‌ها از جانب دولت صورت پذیرد و یا توسط افراد و گروه‌های مستقل و خصوصی انجام گیرد، مهندسی اجتماعی در این مفهوم، معادل مهندسی سیاسی«Pogitical Engineering» تلقی می‌شود و معمولاً از طریق قوانین و مقررات حقوقی و اقتصادی اجرا می‌گردد. مهندسی سیاسی در این مفهوم، تنظیم کننده روابط قدرت می‌باشد و از طریق مالیات، قوانین قضایی و اقتصادی و نیز زبان سیاسی به کار گرفته می‌شود. مهندسی اجتماعی در این نگاه ریشه در نظام سیاسی جامعه دارد و در هر نظامی پرداختن به آن ضروری است. کارل پوپر «Karl Poper» در اثر خود جامعه آزاد و دشمنان آن «The Open Society and Its Enemies» مهندسی اجتماعی را عبارت از کاربرد روش‌های عقلانی و علمی جهت مدیریت مسایل اجتماعی معرفی می‌نماید و آن را بر دو نوع طبقه‌بندی می‌نماید، نخست؛ مهندسی اجتماعی مرحله‌ای «Piecemeal Social Engineering» که برگرفته از اصول ساخت جامعه دموکراتیک است و دوم؛ مهندسی اجتماعی آرمانی «Utopian Social Engineering». از نظر وی تمایز بین این دو مفهوم بسیار مهم است چرا که اولی دلالت بر شناسایی و مبارزه با مهم‌ترین و به اصطلاح اورژانسی‌ترین مسایل اجتماعی دارد. در حالی که دومی یعنی مهندسی اجتماعی آرمانی در پی حصول خیراعلی و برترین غایت‌های زندگی است. پوپر معتقد است مهندسی اجتماعی آرمانی، جامعه را با مشکلات و مسایل غیر قابل تحملی رو به رو می‌سازد. چرا که روش حصول بهترین غایت‌ها همیشه باعث به تأخیر انداختن راه‌حل‌ها می‌گردد و عملاً به گونه‌ای است که اجرایی شدن آن متضمن خشونت است (Poper.K , 1971). به هر حال هر چند توصیه‌های پوپر در ارتباط با مهندسی اجتماعی را می‌توان به طور بنیادی نقد نمود ولی صرفاً این بحث را از آن جهت سودمند می‌دانیم که به کمک آن می‌توان بحث مهندسی فرهنگی و مهندسی اجتماعی را از هم متمایز نمود. مهندسی اجتماعی در رویکرد علوم سیاسی بیشتر از لحاظ مفهومی با موضوع کنترل اجتماعی همخوان است و عبارت از مجموعه تلاش‌هایی در جهت نفوذ و تأثیرگذاری بر افراد جامعه در مقیاسی وسیع دارد. با این حال مهندسی اجتماعی در رویکرد روان‌شناختی در برگیرنده کاربرد فنون و تاکتیک‌هایی جهت حمایت‌ و یا آزار دیگران است و بدین مفهوم دارای کاربردهای مثبت و منفی می‌تواند باشد. مهندسی اجتماعی با رویکرد روان‌شناختی همان بحث «کنترل فکر» است و کلاً در پی تغییر ذهنیت افراد در ارتباط با واقعیت است و البته دارای فنون و تاکتیک‌های بسیار متنوع است. علاوه بر این مهندسی اجتماعی می‌تواند با رویکرد امنیتی صورت پذیرد و در این مفهوم عبارت است از تلاش جهت اخذ اطلاعات محرمانه از طریق نفوذ در دیگران و البته این مفهوم نیز دارای فنون و تاکتیک‌های خود است (mitnic , kevin , 2004).
به طور کلی بحث مهندسی اجتماعی را از نظر وسعت و قلمروهای مورد نظر نمی‌توان با بحث مهندسی فرهنگی مقایسه نمود. مهندسی فرهنگی دربرگیرنده کلیه قلمروهای مادی و معنوی جامعه است ولی بحث مهندسی اجتماعی صرفاً ناظر به بخش‌های گزینشی از برخی قلمروهای اجتماعی می‌گردد. (شکل 1) نشان‌دهنده رویکردهای مختلف بحث مهندسی اجتماعی مهندسی فرهنگی به مثابه مهندسی ارزش‌ها

از این رو بحث مهندسی فرهنگی را می‌توان معطوف به شیوه طراحی و عملیاتی کردن نظام‌های ارزشی یک جامعه معرفی نمود. به ‌طوری که این روش مهندسی متضمن تعمیق، ترویج و توسعه باورها و ارزش‌های طیف گسترده مردم باشد و نه آنکه صرفاً در برگیرنده منافع گروه اقلیت جامعه باشد. نظریه TBP به نوعی چگونگی تأثیرپذیری رفتارهای اجتماعی از عقاید و باورهای مسلط آن جامعه را نشان می‌دهد.
این نظریه توسط ایسک آجزن «Icek Ajzen» (1991-1988) ارائه گردیده است و نشان می‌دهد که چگونه می‌توان در سطح کلان اجتماعی رفتار و عقاید افراد را تغییر داد. این نظریه عمدتاً خاص بحث مهندسی فرهنگی است از یک سو عوامل و عناصر دخیل در بحث مهندسی فرهنگی را نشان می‌دهد و از دیگر سو کلیت فرهنگ را به عنوان یک مفهوم مادی و معنوی مورد تأکید قرار می‌دهد. نظریه TPB نشان می‌دهد که رفتارها در سطح جامعه برنامه‌ریزی شده می‌باشند و از این رو بر اساس نظریه TPB می‌توان آنها را پیش‌بینی نمود. این نظریه توسعه تئوری کنش خردمندانه (TRA) فیش‌بین «Fishbein» (1980-1975) و خود آجزن است و با روش کنترل رفتارهای اجتماعی مرتبط می‌باشد. بر اساس این تئوری (TPB) رفتار انسان و مهندسی و کنترل آن در برگیرنده سه ملاحظه اساسی است: عقاید و باورهای رفتاری «Behavioral Beliebs»، عقاید و باورهای هنجاری «Normative Beliebs» و عقاید کنترلی «Control Beliebs». عقاید رفتاری در برگیرنده پیامدها و نتایج احتمالی رفتار است و باورهای هنجاری متمرکز بر انتظارات هنجاری دیگر افراد جامعه است و نهایتاً باورهای کنترلی دربرگیرنده عوامل و متغیرهایی است که ممکن است انجام رفتار مورد نظر را تسهیل نماید. صاحب نظران بر این باورند ملاحظه این سه نوع باور که در تئوری آجزن آمده است برای کسانی که به دنبال اجرای پروژه‌های فرهنگی، تغییر رفتار و برنامه‌ریزی اجتماعی هستند. حیاتی می‌باشد (Icek Ajzen, Martin Fishben, Social Behavior, 2005
مفهوم-شناسی-فرهنگ-1.JPG
براساس این دیدگاه عقاید و باورهای رفتاری نوعی نگرش مثبت یا منفی نسبت به رفتار ایجاد می‌کنند و از دیگر سو عقاید و باورهای هنجاری منجر به فهم فشارهای اجتماعی یا هنجارهای ذهنی می‌گردند و از طریق عقاید کنترلی عوامل و متغیرهای کنترل رفتار درک می‌گردند. تلفیق این سه نوع باور باعث شکل‌دهی نیت رفتاری می‌‌گردد. از این رو تحت یک قاعده کلی هر چه نگرش افراد نسبت به یک رفتار، مثبت‌تر و مطلوب‌تر باشد و هر چه فشار هنجارهای رفتاری کمتر باشد و هرچه شناخت افراد از عوامل کنترل‌کننده رفتار جامع‌تر باشد، احتمال انجام رفتار مورد نظر بیشتر خواهد بود (Value Based Management, 2005). تحلیل نظریه TPB و نیز نظریه TRA نشان می‌دهد که نگرش‌ها و هنجارهای اجتماعی مبتنی بر نوعی آگاهی هستند که از درون جامعه نشأت یافته است. به عبارتی تعامل عوامل و عناصر مادی موجود در جامعه با هنجارهای ذهنی افراد وضعیتی را دائماً پدید می‌آورد که فرد در چارچوب آن راغب یا بی‌میل به انجام رفتاری می‌گردد. از آنجا که سرعت تولید و تفسیر نمادهای مادی و فن‌آوری جامعه در سال‌های اخیر افزون گشته است از این‌رو میزان تولید هنجارهای ذهنی متناسب با آنها نیز سرعت گرفته است و همین امر باعث پویایی و تکامل فرهنگ گشته است. با این حال هنجارهای هر قوم در نحوة تعامل و یا به کارگیری فن‌آوری‌های نوین، ریشه در کلان ارزش‌ها و کلان باورهای آن جامعه دارد که پاردایم ارزشی آن جامعه را شکل می‌دهند و دارای ثبات بلند مدت می‌باشند. تا بدین جا مشخص گردید که بحث ارزش‌ها و باورهای اجتماعی و چگونگی تجلی آنها در سطح رفتارهای اجتماعی افراد جامعه از اهمیت خاصی برخوردار است. از دیگر سو از نظر صاحب نظران فرهنگ دربرگیرنده ارزش‌ها، باورها، کنش‌ها، نیات و آداب و رسوم و کلاً حیات اجتماعی افراد یک جامعه است. به همین دلیل باید در بحث مهندسی فرهنگی کلیه ارکان و اجزاء فرهنگ را مورد مطالعه و محاسبه قرار داد و مهندسی ارزش‌ها و فهم چگونگی تجلی آنها در قلمروهای مختلف زندگی را از مهم‌ترین مباحث مرتبط با موضوع مهندسی فرهنگی تلقی نمود. از این‌رو با توجه به مباحثی که تا این نقطه مطرح نمودیم لازم است ابتدا جایگاه ارزش‌ها و باورها و عقاید را در دستگاه فرهنگ مشخص نماییم و پس از فهم این موضوع ضرورت‌ها و واقعیت‌های بحث را مطرح نماییم.
 
چیستی فرهنگ
نخستین کسی که فرهنگ را از تعریف کلاسیک آن خارج کرد و آن را مترادف با تمدن به کار گرفت ادوارد. بانت. تایلور مردم‌شناس انگلیسی بود که در سال 1871 با انتشار کتاب «فرهنگ ابتدایی» فرهنگ را مجموعه‌ای کامل، شامل: دانش، عقاید، هنر، اخلاق، قانون، آداب و رسوم و توانایی‌هایی که بشر به عنوان عضوی از جامعه، آنها را اخذ می‌کند معنا کرد (روشه. گی:117). عده‌ای دیگر از اندیشمندان ضمن تعریف فرهنگ به عنوان دستاوردهای مادی و معنوی انسان، کاوشگرانه با آن برخورد کرده و آن را به آرایش پندارها، نمادها، گفتمان‌ها، ارزش‌ها، نهادها، سلسله مراتب‌ها، الگوهای رفتاری و ابزار و ادوات تفسیر کرده‌اند که توسط انسان و از طریق دگرگونی طبیعت و جامعه در راه برآورده‌کردن نیازهای تاریخی او خلق شده یا می‌شود (مجله رسانه. بی‌تا:15). «دنی ژیرا» و «روبر گالیش» فرهنگ را عامل کنترل و بقای جامعه و انسان از دنیای واگرایی‌های مادی به سمت ارزش‌های معنوی و ماوراء طبیعی دانسته‌اند (ژیرا:302). مالینوسکی فرهنگ را مجموعه مخلوقات انسان می‌داند و اسپنسر آن را محیط مافوق جسمانی معرفی می‌نماید. رابرت سون فرهنگ را شیوه کلی زندگی در هر جامعه می‌خواند که دربرگیرنده امور مادی و معنوی است. ماتیو آرنولد (1889-1822) فرهنگ را در ویژگی‌هایی همچون زیبایی، کمال و آگاهی خلاصه می‌کند و ریموند ویلیامز و گرتیز فرهنگ را وسیع‌تر و در برگیرنده کلیه شئون زندگی می‌دانند. 
تحلیل محتوای مطالب گردآوری شده پیرامون واژه‌ی فرهنگ در جدول (1) منعکس شده است. در این جدول دیدگاه صاحب‌نظران از ‌نظر میزان حضور فرهنگ در قلمروهای‌ اجتماعی به ترتیب درصد فراوانی طبقه ‌بندی شده است. همان‌طور که مشاهده می‌شود مفهوم فرهنگ به مثابه‌ی «کل روش زندگی افراد یک جامعه» بیشترین درصد فراوانی (63%) را به‌ خود اختصاص داده است. این بدان معناست که اکثر صاحب‌نظرانی که پیرامون فرهنگ دارای دیدگاه و نظریه هستند نسبت به میزان حضور فرهنگ در قلمروها و عرصه‌های اجتماعی دارای دیدگاه جامع‌نگر می‌باشند. به سخن دیگر، فرهنگ هم مادی است و هم معنوی، حدود 11 درصد از صاحب‌نظران نیز فرهنگ را به مثابه‌ی «میراث اجتماعی» می‌دانند. این تعریف نیز تا حدودی به تعریف قبل نزدیک ‌است. حدود 7 درصد از متخصصان، فرهنگ را به مثابه‌ی «یک نظریه‌ی انسان شناسانه در ارتباط با چگونگی رفتار» می‌پندارند. فرهنگ به مثابه «مخزن آموخته‌ها» در مرتبه‌ی‌ چهارم، دیدگاه حدود 4 درصد از صاحب‌‌نظران را به خود اختصاص می‌دهد. در ادامه همان‌طور که در جدول مشاهده می‌گردد فرهنگ به مثابه «روش تفکر و اعتقاد و احساس» با 5/3 درصد در رتبه‌ی پنجم و فرهنگ به مثابه «معیار تکرار امور با 3 درصد در رتبه‌ی ششم قرار می‌گیرند. دیگر برداشت‌ها و تعاریف مفهومی فرهنگ درصد اندکی را به خود اختصاص داده‌اند که در جدول فراوانی به ترتیب آمده است.
با توجه به دیدگاه صاحب‌نظران همان‌طور که در شکل (1) آمده است فرهنگ هم مادی است و هم معنوی. فرهنگ معنوی عبارت است از: عقاید، باورها، نگرش‌ها و کلاً جهان‌بینی افراد. فرهنگ مادی عبارت‌است از: تجلی فرهنگ معنوی در عناصر زندگی انسانی همچون اوقات فراغت، حقوق، قانون، اقتصاد، تعلیم و تربیت، سیاست و دیگر عناصر زندگی، در تحلیل محتوای ادبیات نظری فرهنگ با توجه به دیدگاه‌های مختلف می‌توان فرهنگ مادی و معنوی را مانند شکل 1و2 طبقه‌بندی نمود.
ردیف
 
مفهوم و تعریف فرهنگ
از منظر صاحب نظران
فراوانی
 
درصد
 
رویکرد صاحب نظران
به مفهوم فرهنگ
1
فرهنگ دربرگیرنده‌ی کل روش زندگی افراد است.
170
63%
کارکرد‌گرایانه
2
فرهنگ عبارت‌است از میراث اجتماعی که فرد از گروه به‌دست می‌آورد.
30
11%
کارکردگرایانه ـ تاریخی
3
فرهنگ عبارت است از روش تفکر، احساس و اعتقاد مردم یک جامعه
10
5/3%
رومانتیک محور
4
فرهنگ عبارت است از ذهنیت رفتار
5
7/1%
ذهنیت‌گرایانه (غیر مادی)
5
فرهنگ یک نظریة انسان‌شناسی است درباره‌ی چگونگی رفتار یک گروه از افراد
20
7%
انسان‌شناسی
6
فرهنگ مخزن آموخته‌هاست
11
4%
رفتارگرایانه
7
فرهنگ معیار تکرار امور است
9
3%
رفتارگرایانه
8
فرهنگ رفتار اکتسابی است
4
35/1%
رفتارگرایانه
9
فرهنگ مکانیزم قواعد هنجاری رفتار است
5
7/1%
هنجارگرایانه
10
فرهنگ عبارت‌است از تکنیک مطابقت با محیط و دیگر افراد جامعه
3
3/1%
رفتارگرایانه
11
فرهنگ رسوب تاریخ است
2
1/1%
تاریخ‌گرایانه
12
فرهنگ قربال، نقشه و ماتریس رفتار است
1
1%
کارکردگرایانه ـ نمادی‌گرایانه
همان‌طور که در شکل آمده است و با توجه به دیدگاه صاحب‌نظران، فرهنگ هم مادی است و هم معنوی. در این طبقه‌بندی، فرهنگ معنوی عبارت است از: عقاید، باورها، نگرش‌ها و جهان‌بینی افراد یک جامعه. از طرف دیگر، فرهنگ مادی عبارت ‌است از: تجلی باورها، ارزش‌ها و جهان‌بینی افراد در عناصر مختلف زندگی روزانه‌ی انسان همچون تعلیم و تربیت، سیاست، اقتصاد، اوقات فراغت، معماری و دیگر عناصر زندگی. در این جمع‌بندی درک هر فرهنگ بستگی به فهم جهان‌بینی جمعی آن جامعه دارد. 
 
چیستی جهان‌بینی«Worldview»
جهان‌بینی، هسته مرکزی و اتاق فرمان هر فرهنگ محسوب می‌شود و مراد از فرهنگ شناختی نیز همان جهان‌بینی است. در تعریف جهان‌‌بینی در جوامع و فرهنگ‌های مختلف از یک نظر وحدت و از نظر گاه دیگر تکثر وجود دارد. وحدت همه‌ی جهان‌بینی‌‌ها در ‌این نکته هست که آنها می‌بایست به یک‌‌سری سؤالات مشابه پاسخ دهند و تفاوت و تکثر پاسخ آنها باعث ‌ایجاد تکثر در جهان‌بینی‌‌ها و در نتیجه فرهنگ‌‌ها می‌گردد. بنابراین از یک طرف می‌توان گفت به‌‌ اندازه‌ی تمام افراد دنیا جهان‌بینی وجود دارد و نیز از طرف دیگر می‌توان قبول کرد که همه‌ی افراد بشر در طول تاریخ سعی کرده‌اند به سؤالات مشابهی پاسخ دهند. به عبارت دیگر خاستگاه جهان‌بینی همه‌ی فرهنگ‌‌ها یکسان است. 
1- طرح مدل جهان«A model of the World»
جهان‌بینی می‌بایست به افراد فهم و درکی دهد که آنها را قادر به فهم چگونگی کنش‌‌ها «Functions» شکل‌گیری ساختار جهان نماید. در ‌این جا جهان‌بینی شامل کلیت «Totality» و مجموع عناصر جهان همچون زندگی، جامعه،‌ جهان فیزیکی،‌ ذهن و نیروهای ماورای طبیعی و متافیزیکی است. ما به عنوان انسان، خود یکی از عناصر مهم جهان محسوب می‌شویم. به همین دلیل یکی از سؤالاتی که هر جهان‌بینی می‌بایست پاسخ دهد ‌این است که «انسان کیست؟» 
 
2- تبیین«Explanation»
عنصر دوم هر جهان‌بینی تبیین عنصر اول (طرح و مدل) است. به عبارت دیگر هر جهان‌بینی باید به سؤالاتی همچون «چرا جهان چنین است؟» یا «منشاء جهان کدام است؟‌» «خاستگاه انسان کجاست؟» و... پاسخ دهد. شاید بتوان ‌این قسمت را مهم‌ترین بخش هر جهان‌بینی تلقی نمود. اگر بتوانیم چگونگی و چرایی پدیده‌‌ها را تبیین نماییم به درک بهتری از کارکرد و فونکسیون آن پدیده‌‌ها خواهیم رسید. حتی با تبیین پدیده‌‌ها می‌توان به درک تکاملات احتمالی آنها رسید. 
 
3- آینده نگری«Futurology»
آینده‌نگری سومین عنصر مفروض جهان‌بینی فرهنگ‌ساز است. هر جهان‌بینی می‌بایست به سؤال «به کجا می‌رویم؟‌» پاسخ دهد. به عبارت دیگر جهان‌بینی می‌بایست در ارتباط با پیشرفت‌‌ها و توسعه‌ها و نهایتاً مبداء انسان پاسخگو باشد. در ‌این قسمت، انسان با انتخاب‌هایی روبه‌رو می‌شود و دغدغه‌ی‌ این را دارد که کدام را بپذیرد و از کدام اجتناب ورزد. در‌ اینجا انسان بر اساس حقایق گذشته، آینده را حدس می‌زند. برای مثال یکی از ویژگی‌های جهان‌بینی علمی‌ قابل پیش‌بینی بودن پیامدهای فرآورده‌های تکنولوژیک آن بود ولی امروزه بشر خود را در مقابل پیامدهای ناخواسته و پیش‌بینی نشده فن آوری عاجز می‌بیند و به همین دلیل جهان‌بینی افراد در ‌این بخش به بن بست رسیده است. به عبارت دیگر در جهان‌بینی علمی‌ پیش‌بینی می‌شد که انسان اهداف را طراحی کند و تکنولوژی صرفاً ابزاری جهت نیل به اهداف پیش‌بینی شده محسوب می‌شد ولی در حال حاضر‌ این فن‌آوری است که برای انسان، هدف طراحی می‌کند و به نظر می‌رسد انسان در‌ آینده برده‌ی بی‌چون و چرای ر‌ُبات‌ها شود. مگر آنکه در جهان‌بینی خود تغییراتی پدید آورد.
4- ارزش‌ها
ارزش‌‌ها یکی از ارکان اصلی هر جهان‌بینی و فرهنگ را تشکیل می‌دهند. در پاسخ به ‌این سؤال که «خیر و شر» (نیکی‌‌ها و پلیدی‌‌ها) کدامند؟‌ نقش ارزش‌ها تعیین کننده است. نظریه‌ی ارزش‌‌ها چهارمین عنصر جهان‌بینی را تبیین می‌کند. ارزش‌‌ها در برگیرنده‌ی اخلاقیات می‌شود. اخلاقیات «Ethics» عبارت است از نظام قاعده‌مندی که در مورد باید‌‌ها و نبایدهای رفتاری صحبت می‌کند. علاوه بر‌ این انسان‌ها اهداف و راه رسیدن به آنان را با توجه به ارزش‌‌ها طراحی می‌کنند. بنابراین در پاسخ به سؤال «چرا و برای چه؟» ارزش‌‌ها نقش تعیین کننده دارند و انسان را در درک معنی واقعی زندگی کمک می‌کنند. 
 
5- عمل«Action»
عنصر بعدی جهان‌بینی فرهنگ باید دربرگیرنده‌ی نظریه‌ی عمل «Theory at Action» (پراکسیولوژی «Proxiology») باشد. در‌این قسمت، جهان‌بینی می‌بایست به سؤال «چگونه بایست عمل کرد؟» ‌پاسخ دهد. همچنین در‌این مرحله، جهان‌بینی به افراد در مورد برنامه‌ریزی و طراحی چگونگی حل مشکلات عملی «Practical Problems» کمک می‌نماید. خلاصه‌ اینکه در مرحله‌ی قبل جهان‌بینی در مورد «چیستی تلاش» (اینکه هدف چیست؟) انسان را یاری می‌داد و در ‌این مرحله در مورد چگونگی رسیدن به هدف مساعدت می‌کند. 
 
6- معرفت‌
طرح‌‌ها و برنامه‌‌ها بر اساس معرفت و اطلاعات (‌مدل‌‌ها و نظریه‌‌ها)‌ پدیده‌های مورد نظر ما، توصیف را می‌نمایند. بنابراین درک چگونگی ساخت مدل‌های مطمئن بر ما لازم است. آگاهی و دانش‌آموزی «Knowledge Acquisition» دیگر عنصر جهان‌بینی محسوب می‌شود و معادل عنصری است که در فلسفه «معرفت شناسی»‌ و یا نظریه‌ی معرفت «Epistemology» نامیده می‌شود. معرفت به ما کمک می‌کند تا نظریه‌های خوب را از بد متمایز سازیم. معرفت می‌بایست به‌ این سؤال سنتی فلسفه که «صدق و کذب کدام است؟‌»‌ پاسخ دهد.
 
مفهوم-شناسی-فرهنگ-21.JPG.
همان‌طور که در شکل آمده است و با توجه به دیدگاه صاحب‌نظران، فرهنگ هم مادی است و هم معنوی. در این طبقه‌بندی، فرهنگ معنوی عبارت است از: عقاید، باورها، نگرش‌ها و جهان‌بینی افراد یک جامعه. از طرف دیگر، فرهنگ مادی عبارت ‌است از: تجلی باورها، ارزش‌ها و جهان‌بینی افراد در عناصر مختلف زندگی روزانه‌ی انسان همچون تعلیم و تربیت، سیاست، اقتصاد، اوقات فراغت، معماری و دیگر عناصر زندگی. در این جمع‌بندی درک هر فرهنگ بستگی به فهم جهان‌بینی جمعی آن جامعه دارد. 
 
چیستی جهان‌بینی«Worldview»
جهان‌بینی، هسته مرکزی و اتاق فرمان هر فرهنگ محسوب می‌شود و مراد از فرهنگ شناختی نیز همان جهان‌بینی است. در تعریف جهان‌‌بینی در جوامع و فرهنگ‌های مختلف از یک نظر وحدت و از نظر گاه دیگر تکثر وجود دارد. وحدت همه‌ی جهان‌بینی‌‌ها در ‌این نکته هست که آنها می‌بایست به یک‌‌سری سؤالات مشابه پاسخ دهند و تفاوت و تکثر پاسخ آنها باعث ‌ایجاد تکثر در جهان‌بینی‌‌ها و در نتیجه فرهنگ‌‌ها می‌گردد. بنابراین از یک طرف می‌توان گفت به‌‌ اندازه‌ی تمام افراد دنیا جهان‌بینی وجود دارد و نیز از طرف دیگر می‌توان قبول کرد که همه‌ی افراد بشر در طول تاریخ سعی کرده‌اند به سؤالات مشابهی پاسخ دهند. به عبارت دیگر خاستگاه جهان‌بینی همه‌ی فرهنگ‌‌ها یکسان است. 
1- طرح مدل جهان«A model of the World»
جهان‌بینی می‌بایست به افراد فهم و درکی دهد که آنها را قادر به فهم چگونگی کنش‌‌ها «Functions» شکل‌گیری ساختار جهان نماید. در ‌این جا جهان‌بینی شامل کلیت «Totality» و مجموع عناصر جهان همچون زندگی، جامعه،‌ جهان فیزیکی،‌ ذهن و نیروهای ماورای طبیعی و متافیزیکی است. ما به عنوان انسان، خود یکی از عناصر مهم جهان محسوب می‌شویم. به همین دلیل یکی از سؤالاتی که هر جهان‌بینی می‌بایست پاسخ دهد ‌این است که «انسان کیست؟» 
 
2- تبیین«Explanation»
عنصر دوم هر جهان‌بینی تبیین عنصر اول (طرح و مدل) است. به عبارت دیگر هر جهان‌بینی باید به سؤالاتی همچون «چرا جهان چنین است؟» یا «منشاء جهان کدام است؟‌» «خاستگاه انسان کجاست؟» و... پاسخ دهد. شاید بتوان ‌این قسمت را مهم‌ترین بخش هر جهان‌بینی تلقی نمود. اگر بتوانیم چگونگی و چرایی پدیده‌‌ها را تبیین نماییم به درک بهتری از کارکرد و فونکسیون آن پدیده‌‌ها خواهیم رسید. حتی با تبیین پدیده‌‌ها می‌توان به درک تکاملات احتمالی آنها رسید. 
 
3- آینده نگری«Futurology»
آینده‌نگری سومین عنصر مفروض جهان‌بینی فرهنگ‌ساز است. هر جهان‌بینی می‌بایست به سؤال «به کجا می‌رویم؟‌» پاسخ دهد. به عبارت دیگر جهان‌بینی می‌بایست در ارتباط با پیشرفت‌‌ها و توسعه‌ها و نهایتاً مبداء انسان پاسخگو باشد. در ‌این قسمت، انسان با انتخاب‌هایی روبه‌رو می‌شود و دغدغه‌ی‌ این را دارد که کدام را بپذیرد و از کدام اجتناب ورزد. در‌ اینجا انسان بر اساس حقایق گذشته، آینده را حدس می‌زند. برای مثال یکی از ویژگی‌های جهان‌بینی علمی‌ قابل پیش‌بینی بودن پیامدهای فرآورده‌های تکنولوژیک آن بود ولی امروزه بشر خود را در مقابل پیامدهای ناخواسته و پیش‌بینی نشده فن آوری عاجز می‌بیند و به همین دلیل جهان‌بینی افراد در ‌این بخش به بن بست رسیده است. به عبارت دیگر در جهان‌بینی علمی‌ پیش‌بینی می‌شد که انسان اهداف را طراحی کند و تکنولوژی صرفاً ابزاری جهت نیل به اهداف پیش‌بینی شده محسوب می‌شد ولی در حال حاضر‌ این فن‌آوری است که برای انسان، هدف طراحی می‌کند و به نظر می‌رسد انسان در‌ آینده برده‌ی بی‌چون و چرای ر‌ُبات‌ها شود. مگر آنکه در جهان‌بینی خود تغییراتی پدید آورد.
4- ارزش‌ها
ارزش‌‌ها یکی از ارکان اصلی هر جهان‌بینی و فرهنگ را تشکیل می‌دهند. در پاسخ به ‌این سؤال که «خیر و شر» (نیکی‌‌ها و پلیدی‌‌ها) کدامند؟‌ نقش ارزش‌ها تعیین کننده است. نظریه‌ی ارزش‌‌ها چهارمین عنصر جهان‌بینی را تبیین می‌کند. ارزش‌‌ها در برگیرنده‌ی اخلاقیات می‌شود. اخلاقیات «Ethics» عبارت است از نظام قاعده‌مندی که در مورد باید‌‌ها و نبایدهای رفتاری صحبت می‌کند. علاوه بر‌ این انسان‌ها اهداف و راه رسیدن به آنان را با توجه به ارزش‌‌ها طراحی می‌کنند. بنابراین در پاسخ به سؤال «چرا و برای چه؟» ارزش‌‌ها نقش تعیین کننده دارند و انسان را در درک معنی واقعی زندگی کمک می‌کنند. 
 
5- عمل«Action»
عنصر بعدی جهان‌بینی فرهنگ باید دربرگیرنده‌ی نظریه‌ی عمل «Theory at Action» (پراکسیولوژی «Proxiology») باشد. در‌این قسمت، جهان‌بینی می‌بایست به سؤال «چگونه بایست عمل کرد؟» ‌پاسخ دهد. همچنین در‌این مرحله، جهان‌بینی به افراد در مورد برنامه‌ریزی و طراحی چگونگی حل مشکلات عملی «Practical Problems» کمک می‌نماید. خلاصه‌ اینکه در مرحله‌ی قبل جهان‌بینی در مورد «چیستی تلاش» (اینکه هدف چیست؟) انسان را یاری می‌داد و در ‌این مرحله در مورد چگونگی رسیدن به هدف مساعدت می‌کند. 
 
6- معرفت‌
طرح‌‌ها و برنامه‌‌ها بر اساس معرفت و اطلاعات (‌مدل‌‌ها و نظریه‌‌ها)‌ پدیده‌های مورد نظر ما، توصیف را می‌نمایند. بنابراین درک چگونگی ساخت مدل‌های مطمئن بر ما لازم است. آگاهی و دانش‌آموزی «Knowledge Acquisition» دیگر عنصر جهان‌بینی محسوب می‌شود و معادل عنصری است که در فلسفه «معرفت شناسی»‌ و یا نظریه‌ی معرفت «Epistemology» نامیده می‌شود. معرفت به ما کمک می‌کند تا نظریه‌های خوب را از بد متمایز سازیم. معرفت می‌بایست به‌ این سؤال سنتی فلسفه که «صدق و کذب کدام است؟‌»‌ پاسخ دهد.
 
7- بلوک‌های سازنده«Building Blocks»
آخرین نکته‌ی مورد توجه که در یک جهان‌بینی و فرهنگ، پاسخ به سؤالات بنیادی و اساسی نیست بلکه یادآور ‌این واقعیت است که هیچ جهان‌بینی‌ای نمی‌تواند بدون داشتن سنگ‌ بنا پدید آید. ‌این بلوک‌‌های سازنده را می‌توان تنها در ارزش‌‌ها،‌ خطوط راهنما، مفاهیم،‌ مدل‌‌ها و نظریه‌های موجود مشاهده نمود که در‌ایدئولوژی‌‌ها و شاخه‌های مختلف دانش و آگاهی پراکنده‌اند. بنابر‌این هفتمین عنصر هر جهان‌بینی، اجزاء هر جهان‌بینی در نقطة آغازین است (مدل‌ها، ‌نظریه ...)‌، بنابراین هر جهان‌بینی یک سیستم کنترل کننده‌ی فرد تلقی می‌شود و دارای مدلی است که پاسخ گوی سؤالات اساسی هر فرد در قبال پدیده‌‌ها و اثرات و پی‌آمدهای آنها در محیط پیرامون است. تفاوت عمده‌ی فرهنگ دینی و دیگر فرهنگ‌های مادی در‌ این است که آنها فاقد بلوک سازنده‌ای همچون منابع وحی هستند و آن را به کنار گذاشته‌‌اند. در نتیجه سه محور اساسی فلسفه؛ آنتولوژی یا متافیزیک، علم اخلاق و معرفت‌شناسی اساس جهان‌بینی هر فرد و فرهنگ جامعه را شکل می‌دهند
 
مفهوم-شناسی-فرهنگ-22.JPG
 
ارتباط جهان‌بینی و قلمروهای زندگی
سیر تکاملی مطالعات این قلمرو نشان می‌دهد که صاحب‌نظران در ابتدا بر این تصور بوده‌اند که جهان‌بینی بیشتر بر عناصر درونی و ذهنی زندگی تأثیر‌گذار می‌باشد. به عبارتی در این نگاه نیات، افکار، عقاید و باورهای مـردم تحـت تأثیر مستقیم جهـان‌بینی واقع می‌گردد. در ادامه‌ پژوهش‌های بیشتر نشان داد که رفتارها و فعالیت‌های عینی انسان در قلمروهای مختلف زندگی تحت تأثیر ارزش‌ها و باورها و اعتقاداتی قرار دارد که خود متأثر از یک جهان‌بینی شناخته شده می‌باشد. در این مطالعات قلمروهای زندگی هم‌چون تعلیم و تربیت، اقتصاد، سیاست، خانواده، حقوق، اوقات فراغت و ... تحت تسلط و هژمونی ارزش‌ها و باورهای خاصی قرار دارند. نظام ارزشـی، اخـلاقی، حقوقـی، سیاسـی و اقتصـادی یک جامعـه تحـت تأثیر عناصـر شناختی، هستی‌شناسانه و وجودی یک جهان‌بینی کلی قرار دارد. در صورتی‌که هر کدام از عناصر و قلمروهای اجتماعی به هر نحوی از منبعی غیر از جهان‌بینی خود، تغذیه نمایند التقاطی می‌شوند و راه را برای نابودی و خاموشی جهان‌بینی خود هموار می‌نمایند. در شکل (4) نگاه لوبک به تأثیر جهان‌بینی بر قلمروهای زندگی آورده شده است
 
مفهوم-شناسی-فرهنگ-23.JPG
تأثیر فرهنگ بر قلمروهای زندگی
در ارتباط با تبیین اجزاء و عناصر سازنده‌ی فرهنگ، دیدگاه‌های مختلفی مطرح است. در مطالعات اولیه‌ای که پیرامون اجزاء و عناصر فرهنگ صورت پذیرفت، فرهنگ شامل: حیات‌مادی، دین، زبان، ارزش‌ها، تعلیم و تربیت و تعاملات اجتماعی می‌شد. در‌ این تقسیم‌‌بندی هر چند فرهنگ در برگیرنده‌ی عناصر مادی و معنوی مختلفی می‌باشد ولی توجهی به نهادهای مهم اجتماعی دیگر نگردیده است. علاوه بر‌این، نوع ارتباط بین اجزاء فرهنگ نیز مورد چشم‌پوشی واقع شده است. شکل (5) نوعی دیدگاه ابتدایی در مورد عناصر و اجزاء فرهنگ را منعکس می‌نماید. با‌ این ‌حال مطالعات بعدی به سمت شناسایی کامل اجزای فرهنگ حرکت نمود بدون آنکه به ارتباط بین آن اجزاء اشاره‌ای نماید. در ادامه ری لوبک «Rey Lubeck» تقسیم‌بندی دیگری را در ارتباط با عناصر سازنده‌ی فرهنگ مطرح نمود و آنها را در هفده طبقه قرار داد. همان‌طور که در شکل (4) آمده است ویژگی مهم این طبقه‌بندی آن است که جهان‌بینی به عنوان قلب فرهنگ معرفی شده است.
 
مفهوم-شناسی-فرهنگ-24.JPG
ارتباط فرهنگ، جهان‌بینی و قلمروهای زندگی
در ادامه، عناصر فرهنگ با رویکرد منسجم‌تری طبقه‌بندی شدند. در‌این طبقه‌بندی که رویکردی جامع‌نگر به قلمروی فرهنگ دارد عناصر سازنده‌ی فرهنگ در سه لایه قرار می‌گیرند، در لایه‌ی مرکزی؛ جهان‌بینی قرار دارد که مانند: تقسیم‌بندی ری لوبک قلب تپنده‌ی فرهنگ تلقی می‌شود. در لایه‌ی دوم؛ ارزش‌ها و باورها قرار دارند که شامل: زبان، ارتباطات، معماری و مسکن، ابزارها، حقوق و قوانین، غذا، لباس و پوشش و دیگر عناصر مادی است. در‌ این تقسیم‌بندی، فرهنگ هم مادی و هم معنوی است. هر چه از لایه‌های بیرونی به لایه‌های درونی آن حرکت کنیم فرهنگ معنوی‌تر و ذهنی‌تر می‌گردد و هر چه از لایه‌های درونی به طبقات بیرونی نزدیک‌تر شویم فرهنگ مادی‌تر می‌شود. در‌ این رویکرد نیز فرهنگ از کل عناصر تشکیل می‌گردد و میزان اثر‌گذاری هر کدام از اجزای سازنده بر دیگر عناصر باعث تولید و باز تولید فرهنگی می‌شود. تجارب دو دهه‌ی گذشته نشان داد که انقلاب در عصر ارتباطات باعث امکان آسان‌تر تأثیرپذیری دیگر فرهنگ‌ها و جهان‌بینی‌ها شده است. امروزه پیش‌بینی می‌شود هـر کدام از جهان‌بینی‌هـا که از نظر کمّـی‌ و کیفی غـنی‌تر باشد تبدیل به گفتمان مسلط جهانی می‌گردد. در شکل (6) ‌این طبقه‌بندی آورده شده است و ارتباط بین جهان‌بینی و عناصر مختلف سازنده‌ی فرهنگ تبیین شده است به گونه‌ای که جهان‌بینی در مرکز فرهنگ قرار می‌گیرد و چگونگی پاسخ به پرسش‌های آن، جهان‌بینی ارزش‌ها و باورهای ذهنی‌ای را تولید می‌کند که مبنای ساخت عناصر عینی جامعه در لایه‌ی سوم می‌شوند. با‌ این حال در‌ این دیدگاه چگونگی شکل‌گیری یک جهان‌بینی در نقطه‌ی آغازین تبیین نشده است و همین امر ابهامات زیادی را در ارتباط با فرهنگ مطرح می‌نماید. 
 
ارتباط فرهنگ، جهان‌بینی و قلمروهای زندگی
مفهوم-شناسی-فرهنگ-25.JPG
دیدگاه جدیدی که در مؤسسه‌ی فرهنگی هنری عرش پژوه تدوین شده است و در کتاب شناخت فرهنگ به طور مفصل به آن پرداخته شده است به عناصر و اجزای تشکیل دهنده‌ی فرهنگ به طور عمیق‌تری پرداخته است. در‌ این نظریه، جهان‌بینی؛ مرکز و اتاق فرمان فرهنگ تلقی می‌گردد. ولی همان‌طور که در شکل (7) آمده است جهان‌بینی در خلاء به وجود نمی‌آید بلکه خود متأثر و متشکل از اجزا و عناصری است که نقش هر کدام از آنها در شکل‌گیری جهان‌‌بینی و فرهنگ یک جامعه اجتناب ناپذیر است. در‌ این نظریه؛ عقل، تاریخ و محیط اجتماعی و جغرافیایی و نیروهای ماورای طبیعی، منابعی هستند که انسان‌ها در طول تاریخ، بلوک‌های سازنده‌ی جهان‌بینی خود را از میان آنها انتخاب نموده‌اند البته برخی از منابع همچون شرایط اقلیمی‌ و ژنتیکی از اختیار انسان خارج بوده و به همین دلیل جوامعی که دارای ظرف ژنتیکی و اقلیمی‌مشابه‌ای بوده‌اند همگی در برخی بینش‌ها و رفتارهای مرتبط با آن متغیرها، به طور یکسان واکنش نشان داده‌اند. برای مثال: نوع عمران، ساخت و ساز و حتی پوشش انسان‌ها در شرایط اقلیمی‌ مختلف متنوع بوده است. حتی قبل از توسعه‌ی فن‌آوری اطلاعات، گویش افراد نیز تحت تأثیر متغیر جغرافیا بوده است. با‌ این‌حال ارزش و باورها و عقاید بنیادی هر جامعه که اساس شکل‌گیری نهادهای اجتماعی (اقتصاد، سیاست، تعلیم و تربیت و ...) را تشکیل می‌دهند عمدتاً متأثر از بلوک‌های سازنده‌ی اختیاری و غیر جبری بوده است. همان‌طور که در ادامه در ادبیات مربوط به جهان‌بینی خواهد آمد، قلمروهای اصلی هر جهان‌بینی شامل: معرفت‌شناسی (صدق‌وکذب)، هستی‌شناسی و وجودشناسی، آینده‌نگری و خیر و شر (ارزش‌ها) می‌گردد. در هر کدام از‌ این قلمروها پرسش‌های اساسی‌ای به صورت مشترک برای کل انسان‌ها مطرح می‌گردد. از طرف دیگر انسان‌ها برای پاسخ به آن پرسش‌ها به صورت کاملاً انتخابی منابعی را گزینش می‌نمایند به گونه‌ای که بین منابع انتخابی آنها و ماهیت پاسخ‌های آنان یک‌دستی و ارتباط مستقیم وجود دارد. یونانیان باستان پاسخ‌های خود را از منبع خدایان چندگانه هم‌چون زئوس و ... می‌گرفتند. همان‌هایی که بعدها مسیح و روح القدس تنها منبع پاسخ دهنده‌ی سؤالات آنها شد. ولی روزگاری نه چندان دور فرزندان روم و یونان از کشیشانی که خود را عملاً جانشین خدا کرده بودند روی‌گردان شدند و بر عقل به عنوان تنها منبع شناخت تکیه زدند. انحطاط انسان‌ها در گزینش منابع معرفتی‌شان مسایل و مشکلات متعددی را در طول تاریخ بر آنها تحمیل نموده است و از‌ این رو تاریخ فرهنگی انسان‌ها همیشه با چالش‌ها و موانع معرفتی همراه بوده است. در شکل (7) منابع شکل‌گیری جهان‌بینی آورده شده است
 
مفهوم-شناسی-فرهنگ-26.JPG
 
مهندسی فرهنگ مبتنی بر نظریه‌ی فرهنگ
از منظر این مقاله، فرهنگ عبارت است از جهان بینی جمعی. به دیگر سخن گروهی از انسان‌ها با بهره‌گیری از میراث و تجارب تاریخی و علمی و نیز در تعامل با محیط جغرافیایی و بهره‌گیری از منابع معرفت شناسی خود در نقطه‌ی آغازین اقدام به شکل‌دهی یک جهان بینی می‌کنند و سپس با به کارگیری اصول و مبانی هستی‌شناسانه و معرفت شناسانه‌ی جهان‌بینی اقدام به شکل‌دهی و معرفی ارزش‌ها و باورهای خود می‌کنند. در ادامه‌ی این ارزش‌ها و باورها به شکل عناصر بیرونی فرهنگ (اقتصاد، تعلیم و تربیت، سیاست، حقوق، خانواده، اوقات فراغت، معماری، فن‌آوری و ...) تجلی می‌یابد. مادامی که اصول و مبانی جهان‌بینی افراد منجر به شکل‌دهی عناصر بیرونی سودمندی در رقابت با دیگر جهان‌بینی‌ها باشد و بین عناصر بیرونی و ارزش‌ها و باورها و اصول معرفت شناسانه و هستی شناسانه افراد ارتباط ثمربخشی (که ضامن بقای اجتماعی و حرکت رو به جلوی افراد باشد) وجود داشته باشد، این جهان‌بینی جمعی (فرهنگ) پویا و زنده است. از طرف دیگر، اگر اصول و مبانی معرفت شناسی و هستی‌شناسی و یا ارزش‌ها و باورها و یا اصول هستی شناسی و معرفت شناسی یک فرهنگ، از غنای لازم برخوردار نباشد و نتواند در طول تاریخ در مواجهه با چالش‌ها از حقانیت، میزان حضور و مشروعیت و توان خود در قلمروهای اجتماعی دفاع کند، محکوم به زوال و افول است و باید جای خود را به فرهنگ (جهان‌بینی جمعی) جدیدتری دهد.
با توجه به شکل (8) می‌توان علت اصلی تفاوت‌های فرهنگی جوامع مختلف را در منابع شناختی و معرفتی متفاوتی دانست که هر کدام از آن فرهنگ‌ها به منظور شکل‌دهی ارزش‌ها و باورهای خود از آنها بهره می‌گیرد. علاوه بر این، عوامل محیطی و جغرافیایی نیز عامل مهم تنوع پوشش و عمران آن جوامع محسوب می‌گردد. 
 
مفهوم-شناسی-فرهنگ-27.JPG
بحث و نظر
با توجه به مباحث فوق و نیز با توجه به آگاهی از ارکان مختلف فرهنگ، مشخص گردید که فرهنگ دارای دو لایه معنوی و مادی است و بر همین اساس لازم است در هر نوع برنامه‌ریزی و یا فعالیت فرهنگی از این دو وجه فرهنگ، اطلاع کافی داشت و نیز ضرورت دارد تعامل اجزاء لایه مادی فرهنگ با عناصر و اجزاء لایه معنوی فرهنگ را در محاسبات در نظر گرفت. بررسی مطالب پیشین ما را به این نتیجه می‌رساند که فرهنگ عبارت است از: ارزش‌ها، باورها، عقاید، نگرش‌ها، منش‌ها، و کلاً نیات و آگاهی و معرفت افراد جامعه که در رفتار و کنش‌های اجتماعی وی اعم از اقتصاد، سیاست، تعلیم و تربیت، حقوق، اوقات فراغت، هنر، زبان و دیگر قلمروهای زندگی تجلی می‌یابد. در این نگاه بخش اول را می‌توان فرهنگ شناختی و بخش دوم را فرهنگ عینی جامعه تلقی نمود. فرهنگ شناختی، همان‌گونه که باعث شکل‌دهی فرهنگ عینی می‌گردد از دیگر سو می‌تواند تحت تأثیر آن فرهنگ عینی نیز واقع گردد و به همین دلیل فن‌آوری و نظام‌های اقتصادی و سیاسی و تربیتی و حتی شیوه اوقات فراغت وارداتی از دیگر فرهنگ‌ها می‌تواند باعث ایجاد تغییرات مهمی در فرهنگ شناختی جامعه گردد. 
مهندسی فرهنگی را نیز با توجه به مباحث این مقاله می‌توان این‌چنین تعریف نمود: آگاهی از ارزش‌ها، باورها، عقاید، نظام‌های اقتصادی، سیاسی، تربیتی و کلاً فرهنگ شناختی و عینی جامعه و نیز تلاش عالمانه، هوشمندانه و آگاهانه جهت اولاً؛ پاسداری و صیانت از آن ارزش‌ها و باورها (فرهنگ شناختی) و ثانیاً؛ تلاش جهت تجلی آن آموزه‌ها در فرهنگ عینی جامعه یعنی در نظام‌های سیاسی، اقتصادی، تربیتی، حقوقی، تفریحی و دیگر نهادها و قلمروهای اجتماعی. مهندسی اجتماعی در این نگاه دربرگیرنده روش‌های مدیریتی، برنامه‌ریزی، طراحی، اجرایی و ارزیابی پیوسته فرهنگ جامعه می‌باشد. مهندسی فرهنگی دربرگیرنده فعالیت‌های هدفمند مهمی است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌گردد. 
 طراحی و تهیه نقشه جامع و عملیاتی فرهنگ کشور و مشخص نمودن نقش دولت، مردم، سازما‌ن‌ها و… در مسیر تحقق آن.
 متناسب نمودن فرهنگ عینی و شناختی جامعه با آموزه‌ها، عقاید و ارزش‌های دینی و ملی جامعه. 
 پیش‌بینی امکان رشد و توسعه خرده فرهنگ‌ها و اقلیت‌های فرهنگی. 
 واقع گرایی در برنامه‌ریزی و حرکت بر اساس وقایع جهانی و بین‌المللی. 
 پیش‌بینی فعالیت‌ها، طرح‌ها و پروژه‌ها جهت افزایش انگیزه‌های مشارکتی نخبگان، مردم و کلیه دستگاه‌ها در فرآیند مهندسی فرهنگی.
 معرفی درس شناخت فرهنگ در کلیه مقاطع تحصیلی در نظام‌های آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور. 
 انجام پروژه‌های ‌علمی و تقویت بخش پژوهش با محوریت سازمان‌ها و مؤسسات خصوصی.
 بهره‌گیری از نتایج و دستاوردهای پژوهشگران در فرآیند مهندسی فرهنگی. 
 شناسایی امکانات و ظرفیت‌های داخلی در مسیر تحقق مهندسی فرهنگی کشور.
 شناسایی آسیب‌ها، چالش‌ها، تهدیدها و نقاط قوت و ضعف فرآیند مهندسی فرهنگی. 
 بررسی و مطالعه تجارب دیگر ملل و فرهنگ‌ها.
 تهیه مدل مطلوب فرهنگی و عینی‌سازی شاخص‌های فرهنگی به منظور افزایش قابلیت برنامه‌ریزی، ارزیابی و اجرا.
 پیش‌بینی دقیق نقش اقشار مختلف مردم از زنان، جوانان، کشاورزان، صنعتگران و پژوهشگران و… .
 پرهیز از برداشت مادی یا معنوی صرف از مفهوم فرهنگ و تلقی عینی و ذهنی از فرهنگ.
 ضرورت تدوین دکترین‌ها، نظریه‌ها و استراتژی‌های اقتصادی، سیاسی، تربیتی و تفریحی معطوف به آموزه‌های دینی.
منابع
 
- ابوالقاسمی، محمدجواد. ( 1384). شناخت فرهنگ. عرش‌پژوه. تهران.
- اسپر دلی. جیمز مک کوردی. (1372). پژوهش فرهنگی. (ترجمه‌ی بیوک محمدی). پژوهشگاه علوم انسانی.
- آشوری، داریوش. (1354). فرهنگ شناخت. شورای عالی فرهنگ و هنر.
- آگ‌برن، نیم‌کف. (1365). زمینه‌ی جامعه‌شناسی. (ترجمه‌ی حسین آریان‌پور). تهران. شرکت سهامی کتاب‌های جیبی.
- اینگلهارت، رونالد. (1373). تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی. (ترجمه‌ی مریم وتر). تهران. کویر.
- باتومور. تام. دبستان فرانکفورت. (1372). (ترجمه‌ی محمد حریری اکبری). انتشارات دانشگاه تبریز.
- بارت. آنتونی. (بی‌تا). انسان. (ترجمه‌ی محمدرضا باطنی).
- بریدود. روبرت. (1363). انسان‌های پیش از تاریخ. (ترجمه‌ی اسماعیل مینوفر). نشر جیران.
- بیرو، آلن. (1375). فرهنگ علوم اجتماعی. (ترجمه‌ی باقر ساروخانی). تهران. انتشارات کیهان.
- پیسی، آرنولد. (1367). تکنولوژی فرهنگ. (ترجمه‌ی بهرام شالگونی). تهران. نشر مرکز.
- توراین، آلن. نوگرایی و خصیصه‌های فرهنگی. (ترجمه‌ی محسن گودرزی). نامه‌ی فرهنگ. سال دوم. شماره 1 و 2.
- توسلی، غلامرضا. (بی‌تا).‌ مبانی جامعه شناسی. تهران. عطار.
- توسلی، غلام‌عباس. (1370). نظریه‌های جامعه شناسی. تهران. سمت.
- جلالی‌ مقدم، م. (بهمن 1376). مقدمه‌ای بر بررسی علمی فرهنگ. کیهان فرهنگی. شماره‌ی 139.
- جلالی‌ مقدم، م. (بهمن 1376). رهیافت‌های گوناگون در بررسی فرهنگ. کیهان فرهنگی. شماره 139.
- چیت ساز قمی، محمد جواد. (1375). عوامل فرهنگی مساعد توسعه‌ی اقتصادی در قرآن. پایان نامه‌ی کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت مدرس.
- خانیکی. هادی. (1376). جایگاه و نقش مطبوعات در توسعه‌ی فرهنگی. وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی.
- دیوپ. س.ک. (پاییز و زمستان 1370). ابعاد فرهنگی توسعه. (ترجمه‌ی بهروز گرانمایه). نامه‌ی فرهنگ. شماره 2.
- رتیزر، جرج. (1374). نظریه‌های جامعه‌شناسی در دوران معاصر. (ترجمه‌ی محسن ثلاثی). تهران. علمی.
- رجب‌زاده. احمد. مجموعه مقالات جامعه و فرهنگ. ج5. تهران. آرون.
- رفیع، جلال. (1362). فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد. انتشارات اطلاعات.
- رفیع‌فر، جلال‌ الدین. (1375، تابستان). آنتروپی اجتماعی و نقش آن در توسعه فرهنگی. نامه‌ی پژوهش. شماره 1.
- روح‌الامینی، محمود. (1368). زمینه‌ی فرهنگ‌شناسی. ج2. تهران. عطار.
- روشه. گی. (1366). تغییرات اجتماعی. (ترجمه‌ی منصور وثوقی). تهران. نشر نی.
- روشه. گی. (1370). کنش اجتماعی. (ترجمه‌ی هما زنجانی‌زاده). انتشارات دانشگاه مشهد.
- روکس بروف، رایان. (1369). نظریه‌های توسعه نیافته. (ترجمه‌ی علی هاشمی گیلانی). نشر سفیر.
- ریز، جان و دیگران. (بی‌تا). شرکت‌های فراملیتی و توسعه درون‌زا. (ترجمه‌ی فاطمه فراهانی و علی زرین قلم). کمیسیون ملی یونسکو.
- ژیرا، ونـی. (1371). زبان‌شناسی کاربستی و عـلم زبان‌آموزی. (ترجـمه‌ی الله‌وردی). تهران. نشر مرکز‌.
- ساولی، یدالله. ریشه‌های فرهنگی توسعه. فرهنگ توسعه. شماره12.
- سروش، عبدالکریم. (1370، پاییز و زمستان). توسعه و فرهنگ. نامه فرهنگ. سال دوم. شماره اول.
- سلیم، حسین. تأملی در نظریه نظام جهانی. مجله‌ی اطلاعات سیاسی‌ - اقتصادی. شماره 108و107.
- سهراب‌زاده، مهران. (بی‌تا). نقش سنت در توسعه. مجله‌ی فرهنگ و توسعه. شماره 2.
- سوتر، ریکارت. (1349). تفکر درباره‌ی تحولات و آینده‌ی آموزش و پرورش. (ترجمه‌ی محمد علی امیری). تهران. انتشارات حبیبی.
- ‌سیگل، ربرتا. (1365). مفروضاتی درباره‌ی اکتساب ارزش‌های سیاسی در صدای مردم. (ترجمه‌ی محمود عنایت). تهران. کتاب‌سرا.
- شاوسن، مایکل. فرهنگ یکپارچه سازی جوامع ملی. مجله سیاست خارجی. (ترجمه‌‌ی کاووس سید امامی).
- شریعتمداری، علی. (1371). جامعه و تعلیم و تربیت. تهران. امیرکبیر.
- شریعتی، علی. (1361). هنر. مجموعه آثار. شماره‌ی ‌32. انتشارات‌ اندیشمند.
- طوسی، محمد علی. (1376). بهبود و بهسازی سازمان. انتشارات پیام نور.
- طیبی، حشمت‌الله. (1372). مبانی جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی. انتشارات دانشگاه تهران.
- عزتی، مرتضی. (1375، تابستان). رابطه‌ی فرهنگ و توسعه از دیدگاه امام خمینی (ره). نامه‌ی پژوهش. شماره‌ی1.
- عظیمی، حسین. (1371). فرهنگ و توسعه. ایران فردا. شماره 1و2.
- علمداری، کاظم. (1373، آبان). جامعه شناسی پسامدرنیسم. آدینه. شماره 96.
- فاجولیند، اینجمار. (1375). توسعه‌ی ملی. (ترجمه‌ی سید مهدی سجادی). تهران. تربیت.
- فرهنگی، علی اکبر. (1374). ارتباطات انسانی. تهران. مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.
- قرائی مقدم، امان. (1376). جامعه شناسی. تهران. فروردین.
- کوئن، بروس. (1372). مبانی جامعه‌شناسی.‌ (ترجمه‌ی غلامعباس توسلی). تهران. سمت.
- گروه نویسندگان. (1373). آینده بنیانگذاران جامعه‌شناسی. (ترجمه‌ی غلامعباس توسلی). انتشارات قوس.
- گمپل، ژان. (1374). انقلاب صنعتی در قرون وسطی. (ترجمه‌ی مهدی سحابی). تهران. نشر مرکز.
- لاوره، رابرت. اچ. (1372). دیدگاه‌هایی درباره‌ی دگرگونی اجتماعی. (ترجمه‌ی کاووس سید امامی). تهران. مرکز نشر دانشگاهی.
- لوپیس بئک. (پاییز و زمستان 1370). دگرگونی در مفاهیم و هدف توسعه. (ترجمه‌ی قاضیان). نامه فرهنگ. شماره 6 و 5.
- لوکاچ، گئورک. (1360). تاریخ و آگاهی طبقاتی. انتشارات مینویی.
- لوی استراوس، کلود. (1372). مردم شناسی و هنر. (ترجمه‌ی حسین همدانی). تهران. نشر مرکز.
- مارکس، کارل. (1363). نقد اقتصادی سیاسی. (ترجمه‌ی پرهام و احمد تدین). تهران. آگاه.
- مالک بن نبی، مشکل. (1359). (ترجمه‌ی جواد صالحی). تهران. قلم.
- محسنیان راد، مهدی. (1369). ارتباط شناسی. تهران. سروش.
- مسجد جامعی، احمد. (1375، تابستان). درباره‌ی توسعه‌ی فرهنگی. نامه‌ی پژوهش. فصلنامه‌ی تحقیقات فرهنگی. شماره‌ی 1.
- معینی، جهانگیر. (1374). نظریه و فرهنگ. مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی بین‌المللی.
- مک کلانک‌لی،آلفرد. (1370). مبانی جامعه‌شناسی. (ترجمه‌ی محمد حسین فرجاد). انتشارات سفیر.
- منصوری، جواد. (1374). فرهنگ استقلال و توسعه. دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی.
- میرزایی، محمد. (1375). متغیرهای جمعیتی و فرهنگ. نامه‌ی پژوهش. سال اول.
- نقیب‌زاده، احمد. وحدت اروپا و مسایل فرهنگی آن. اطلاعات سیاسی - اقتصادی. شماره‌ی 66- 65.
- نیک گهر، عبدالحسین. (1375). مبانی جامعه‌شناسی. ج5. تهران: رایزن.
- هاروی، دیوید. کنکاش در مسأله جهانی. (ترجمه‌ی وحید کیوان). مجله‌ی جامعه سالم. شماره 32.
- هولاب، رابرت. (1375). نقد در حوزه عمومی. (ترجمه‌ی حسین بشریه). تهران. نشر نی.
- واگو، استفان. (1373). درآمدی بر تئوری‌ها و مدل‌های تغییرات اجتماعی. (ترجمه‌‌ی احمدرضا غروی‌زاد). تهران. مؤسسه انتشارات جهاد دانشگاهی.
- الیوت، تی. اس. (1369). درباره‌ی فرهنگ. (ترجمه‌ی حمید شاهرخ). تهران. نشر مرکز.
 
-Abrahem, F.M.. (1980). Perspectives on Modernization: Toward a General Theory of Third Ward Development, Washington, D.C. University Press of America..
-Ademo, Teador.(1982). Dialectice of Inlightment. New Torlc.
-Birou, A.. ( 1988). Dictionary of Social Sciences.
-Eisner, P.. (1995). Social Psychology. The Falmer Press.
-Eliot. T. S.. (1992). Toward The Definitions of Culture. London.
-Fullan, M..(1991).Curriculum Change. International Encyclopaedia of Curriculum. Pergamon Press.
-Goodlad, I.. ( 1994). Curriculum Studies. In: International Encyclopaedia of Education, Pergamon Press.
-Habermas. Y.. (1979). Communication and The Evolution of Society. Boston Press.
-Hewton, P..(1990). Needs Assessment in Social Services. Pergaon Press.
-Innis.( 1980). The Bias of Communication. Oxford University Press.
-Lewy, A.(1995). Encyclopaedia of curriculum. Pergamon Press.
-Marx, K. & Engels, F.German Ideology. Moscow. Pragress Publishers. 1976.
-Psacharopolos. A.. Economics of Education. Pergamon Press. 1997.
-Robertson, D. A Dictionary of Modern Politics. Pergamon Press. 1993
-Sills, D. International Encyclopaedia of Social Sciences. Brown Press.
-Tehranian, M..(1989). Communication Development Indicators. Paris. UNESCO.
-Webster. A.(1991). Introduction to the Socialogy Development. Macmillan Press.
این مقاله نقل شده است از http://mh.farhangoelm.ir

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">